بیش از چهل هزار فیلم سکسی خارجی در MAME85.COM

داستان سکسی سکس یا عشق؟

.اسم من دلناره و 20 سالم امروز می خوام خاطره بهترین روز و شب زندیگمو براتون تعریف کنم .
من تو یه اداره ای کار می کنم که برادرِ شوهر خواهرم همکارمه . قبل از اینکه فامیل بشیم ما اونجا کار می کردیم و همدیگه رو می شناختیم تا اینکه یه حرفایی بینمون رد وبدل شدو قرار آشنایی خواهر منو برادر اونو گذاشتیم و همه چیز مثه یه داستان روال خودشو طی کرد . توی این مدتی که باهاش کار می کردم روزی 8 ساعت می دیدمش و بیشتر وقتا بیکار بودیمو کنار هم می نشستیم و مشغول حرف زدن وگپ زدن می شدیم . تا اینکه هرچه بیشتر ازش شناخت پیدا می کردم بیشتر عاشقش می شدم اونم گاهی لابه لای حرفاش یه چیزایی بهم می گفت و منم به خیال خودم که همیشه اونو مرد رویاهام می دیدم . قدش 192 وزنش هم 89 -90 بود یه بار باهم خودمونو وزن کردیم . منم 168 وزنم 55 . از زیبایی ظاهرم هم که کم نیاورده ام . خلاصه رابطه مون بیشتر وبیشتر می شد تا اینکه تو مجالس دیگه هم همو می دیدم مثلاً مراسم خواستگاری عقد و عروسی و یه بار هم با هم رفتیم پیک نیک . که خیلی مواظبم بود و بهم ثابت کرد که اونم دوستم داره . وقتی که تو مراسم عروسی بودیم نمی تونست چشم ازم برداره و روزه بعدش که تو محل کار دیدمش بهم گفت که خیلی خوشگل شده بودی .
بعد از یه مدت اتفاقی پیش اومد که هیچ وقت فکرشم نمی کردم . همیشه تو خیالات خودم بهش فکر می کردم که …
اون روز با داداشم دعوای بدی داشتم که کار هم به پرت کردن وسائلو ظرف و ظروف کشیده شد . منم قهر کردم و رفتم سرکار.متوجه ناراحتیم شد اما هیچی نگفت . تا اینکه غروب خواهرم بهم زنگ زدو گفت که یکی از فامیل هامون فوت کرده و همهگی به شهرستان رفتن . تو هم بیا خونه ما که تنها نباشی . خواهرم طبقه دوم خونه پدرشوهرش زندگی می کردن(البته پدرشوهرش فوت کردن) . منم رفتم و چون خیلی صمیمی بودیم همگی رفتیم طبقه بالا . چون زیاد گریه کرده بودم سرم درد می کرد و سرمو تکیه داده بودم به پشتی مبل که محبوبه خانم مادر شوهر خواهرم بهم گفت عزیزم سرت درد می کنه؟ گفتم آره . گفت خوب برو تو اتاق فرید یه کم استراحت کن . منم گفتم چشم و راه افتادم رفتم تو اتاقش . از تأثیر دعوای ظهر هنوز چشام داغ گریه بود رفتم رو تختش نشستم و زانوهامو بغل کردم و سرم وگذاشتم رو زانومو گریه کردم . یه سروصداهایی از بیرون می اومد اما از شدت سردرد چیزی نفهمیدم رفتم پشت پنجره دیدم بقیه هم یعنی خواهرم و شوهرش شال و کلاه کردن و دارن می رن . برگشتم رو تخت دراز کشیدم و تقریباً نیم ساعتی گذشت که تقه ای به در خورد بله؟ اجازه هست ؟ گفتم بفرمایید اتاق خودتونه مثه اینکه . دروباز کردو خندید . از رو تخت بلند شده بودمو داشتم روسریمو سرم می کردم که گفت راحت باش منم شدم . اومد کنارم رو تخت نشست پرسیدم چه خبر شده؟گفت آبجیت حالش بد شده بود بردنش بیمارستان . دستاشو قفل کرده بود گذاشته بود رو زانو و خم شده بود منم از کنار داشتم نگاش می کردم مثه همیشه این حالتش و خیلی دوس داشتم . که اونم سرشو برگردوند و زل زد تو چشام . بعد از کمی خجالت کشیدم وسرمو گرفتم پایین . گفت گریه کردی؟ گفتم اره . چرا؟ گفتم هیچی . سرشو آورد جلوتر و گفت نمی خوای به من بگی؟
گفتم چیزی نشده ؟ بعدش نشستیم و مثه همیشه که باهم حرف می زدیم . از اینکه تنها باهاش تو یه اتاق بودم احساس خطر نمی کردم . بعد از کمی دیگه حرف زدن کاملاً رو تخت دراز کشید . طوری که باهاش از پشت من رد می شد . دستاشم گذاشته بود زیر سرش . با یه حالت خاص که دلمو زیرو رو می کرد نگام می کرد . صدای نفساش و گرمای تنشو حس می کردم . گفت دلنار؟ گفتم بله ؟ گفت می دونی بزرگترین آرزوم چی بوده ؟ برگشتم تو چشاش نگاه کردم.گفت اینکه یه شب باهات تنها باشم کنارت بخوابم .
تنم یخ کرد . یه لرزش خفیفی کردم و با گون های گل انداخته پاشدم که برم . گفت کجا می ری؟ گفتم برم بخوابم مزاحم شما هم نشم . گفت مگه ساعت چنده گفتم 11 . گفت اوه هنوز که سره شبه بمون . اما پشت به اون, داشتم دستگیره رو می گرفتم که دستش از پشت دستگیره درو گرفت . قلبم به تپش افتاده بود . برگشتم دستشو گذاشت رو دهنو بینیم اون دستشم رو در بود . درو قفل کرد وکلیدشو گذاشت تو جیبش . اومد جلوتر اونقدر نزدیک که مجبور شدم به در تکیه بدم . از کمر به پایین تکیه زد بهم . چون قدش از من بلندتر بود سرش کاملاً خم شده بود رو سرم با ترس داشتم نگاش می کردم . گفت اگه دختر خوبی باشیو جیغ نزنی دستمو برمی دارم . منم با چشم گفتم باشه . دستشو بر داشت هنوز تو همون حالت بودیم نفساش به پیشونیم می خورد داغ بود . دستاشو کنار صورتم به در تکیه داد وفشارشو بیشتر کرد . داشتم می مردم هم می ترسیدم هم به آرزوم رسیده بودم . نزدیکی بیش از حد به فرید .
تک تک اجزا صورتشو نگاه کردم داشت چشمامو نگاه می کرد بعد آروم نگاش سُر خورد رو لبام . گفت این لبا همیشه آرزوم بوده طرحش رنگش اوووووووووووم بوش . دستاشو گذاشت رو کمرم و از در جدام کرد و اهسته کشیدم طرف خودش . یه دستشو حلقه کرد دور کمرم یه دستشم دور شونه ام . رانش چسبیده بود به پام و منم دستمو حلقه کردم دور کمرش بالاتر . چه پر بود و گرم . من تو بغلش گم شده بودم چرخید وآروم آروم منو تاب می داد . یه بلوز سبز که به رنگ چشام هم می اومد تنم بود با یه دامن چین دار تا روی ساق پام . زیرش هم شورت وسوتین صورتی پوشیده بودم . همین طور که تاب می خوردیم و همو نگاه می کردیم . چراغ و خاموش کرد نور چراغ کوچه می اومد تو اتاقش و کمی روشن بود . قلبم داشت پر می گرفت از هیجان . وقتی نفس می کشیدیم سینه هامون بیشتر بهم فشرده می شد . حلقه دستاشو تنگتر کرد و بدون اینکه چیزی ببینم لباشو آروم رو لبم حس کرد . نرم بود و یه کم خیس . فقط گذاشته بود رو لبم و تابم می داد . شاید 10 دقیقه تو همین حال بودیم . نفسامون قاطی می شد اما لباشو برنداشته بود . هر لحظه بیشتر فشارم می داد به خودش منم دستامو از رو پشتش که خمیده شده بود روم, کشیدم پایین رو کمرش و همین طور از بالا به پایین می کشیدم . اینقدر تابم داد و چرخوندم تا دیگه گیج شدم نمی دونستم کجام فقط صدای قلبامون و نفسای اونو می شنیدم که داشت آتیشم می زد . بعد لباشو باز کرد بدون اینکه بر داره گفت یه چیزیو تا حالا بهت گفتم؟ گفتم چی؟ گفت دوست دارم و با یه اوووووووووووووم طولانی لبمو گذاشت بین لباش . دیگه تو حال خودم نبودم حتی نذاشت به جمله اش فکر کنم یه کم مکید و بازم شروع کرد به حرف زدن . دلنارم دلبرم همیشه تو فکرت بودم . دوباره لب . می خوام همینجور تو بغلم نگهت دارم و فشارت بدم به همه دنیا بگم این خانوم خوشگله ماله منه . یه لب دیگه از م گرفت هنوز دستاش بی حرکت بود .از ترس و هیجان دهنم خشک شده بود و لبام بهم چسبیده بود . سرشو برد عقب یه کم دیگه نگام کرد و گفت می ترسی . با سر گفتم آره . نمی خواستم حرف بزنم تا از درونم باخبر شه . زبونشو کشید رو لبمو وسط لبماو خیس کرد زبونشو آروم از لبام سُر داد تو دهنم . اون دستشم که دور شونه ام حلقه بود آورد بالا و از زیر چانه ام گونه هامو فشار داد تا دهنم بیشتر باز شه . آرنج دستش به سینه ام می خورد و تپش قلبمو حس کرد . زبونش و تو دهنم می چرخوند و می زد به زبونم . من هنوز بی حرکت بودم و واسه بوسیدن اون هیچ تلاشی نکرده بودم . که زبونشو در اوردو گفت دلناراگه نمی خوای ادامه نمی دم . و تو چشام دقیق شد . کمی خودشو عقب کشید . منم بی تردید دستامو از دوره کمرش اوردم جلو کشیدم رو سینه اش و بالاآوردم رو شونه هاش . دیگه آویزونش شده بودم از نوک پا خودمو بالا کشیدم تا دهنم بهش برسه . چونه اشو که تازه ته ریشش دراومده بود بوسیدم و همراش یه گاز کوچولو گرفتم . سرشو خم کرد طرفم و بازم لبم و گرفت اینبار محکمتر می مکید و فشار می داد . منم تا اونجایی که می تونستم زبونشو می مکیدم و می بوسیدم . یواش یواش از کنار لبم رفت پایین و رسید لای گردنم . منم سرشو گرفتم تو دستم . سینه ام می خورد به زیر گردنش و نفس کشیدنشو حس می کردم . گردنمو کمی بو کشید و یه گاز ازم گرفت که آهم دراومد گفت جونم دوست داری ؟ بعد جای گازشو که قرمز شده بودم گذاشت تو دهنشو شروع کرد به مکیدن و لیس زدن . یه کم اروم شدم و سرشو گرفتم اوردم بالا گفتم فرید؟ گفت جونم؟گفتم محبوبه خانم ؟ بقیه ؟ اگه بفهمن ؟ گفت نمیفهمن . گفتم من می ترسم بیا تمومش کنیم من دارم … انگشتشو گذاشت رولبم و نذاشت حرف بزنم . گفت هیچ اتفاق بدی نمی افته من بهت قول می دم نترس و به هیچی جز من فک نکن . حالا… گفتم حالا چی؟گفت اجازه می دی مال خودم شی؟ گفتم یعنی چی ؟ دستاش شروع کردن به نوازش دیگه رو ابرا بودم . دستی که پشت کمر م بود رفت لای کونمو اون دستشم اومد پهلوم . خیلی ظریف و اروم اینکارو می کرد . بعدش بند جلوی بلوزمو کشید و یقه امو که تا وسط سینه ام باز شده بود زد کنار . سینه هامو نگاه کرد و بعد دستش رفت پایین بلوزمو گرفت و کشید بالا . از تنم درش آورد . حالا من با سوتین جلو روش بودم . بلوز خودشم درآورد و دوباره محکم بغلم کرد .یه آخ کوتاهی گفتم و دستامو که می لرزید دور شونه هاش حلقه کردم . شونه های پهنش بهم آرامش می داد . گوشش کنار گوشم بود و کاملاً بهم چسبیده بودیم . دستای من پشت سرو گردن اونو و دستای اون کون و پشت منو نوازش می کرد .بند سوتینمو از پشت باز کرد و اومد عقب . با تعجب نگاش کردم هر لحظه داشت بیشتر پیش می رفت ومن می ترسیدم . گفتم چی کار می کنی . گفت می خوام اینم بینمون نباشه . فک نمی کردم اینقد عاشقم باشه . بر اثر اینکه بند سوتینمو باز کرده بود سوتینم از روشونه ام افتاد پایین و بندشو کشیدو از دستم در آورد . پشت دستاشو می مالید به سینه ام . نوک سینه ام ورم کرده بود با دوتا انگشتش نوکشونو گرفت و می مالید برام . یه لحظه حس کردم تنم داغ شدو اب گرمی از کسم اومد بیرون . با فاصله ازم وایساده بودو داشت نوک سینمو می کشیدو می چرخوند . بعد سرشو آورد جلو زبونشو کرد تو دهنم . از دهنم رفت پایین و زبون می کشیدو می رفت پایین تا رسید به وسط سینه ام . راست شدو بغلم کردو گذاشت روتخت . تختش یکنفره بودو به سختی خودمون جا کردیم . دامنم افتاد بود بالا تا لای رانم . دستشو گذاشت یه طرف کونم که بیرون بود و یکی دیگه اشو رو سینه امو اون سینه امو گذاشت تو دهنشو یه جوری برام میک می زد که حس می کردم الان جونم از نوک سینه ام در می ره . دستی که کنار کونم بود رفت بالاترو کنار شورتم . از کنار رانم دستشو کرد تو شورتم . خیس کرده بودم و این خیلی زشت بود . گفتم فرید بیا بخواب منم برم تو اتاق محبوبه خانم یا برم پایین خونه خواهرم . گفت کجا می ری محبوبه خانم خروپف می کنه نمی زاره بخوابی . آخر شبی هم می خوای بری مودماغ اون دوتا جوون بشی؟ خندیدم و گفتم پس اینجا می خوابم اما دیگه بس کن . گفت نه نمی خوام بس کنم . و سمجانه انگشتشو کرد لای لبای کسم . که بهم چسبیده بود . پاهام و از هم باز کرد و از دو طرف کنار کمرم شورتمو گرفت کشید پایین تا روی زانوهام . بعدشم کمرمو گرفت چرخوندم طوری که از کمر به پایین از تخت بیرون بود و پاهام رو زمین . نشست رو زمین و سرشو کرد لای پام . دامنمو زده بود بالا و پایین دامنم افتاده بود رو سینه ام . دستامو از هم باز کرده بودمو داشتم به گرمای دستشو نفساش فکر می کردم که یهو یه چیز گرم و زبری کشیده شد وسط کسم و از ته دل گفتم آی . برخلاف اولش که خیلی اروم عاشقونه شروع کرد وحشیانه افتاده بود به جون کسم و می لیسید و گاز می گرفت . یه حس بهم می گفت که دیگه طاقت ندارم گفتم فرید بسه اه اه فرید دیونه ام کردی بسه هیچی نمی گفت و حرکت زبونشو تند وتندتر می کرد . تا اینکه ارضا شدم و تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن . پاهام گرفتو گذاشت رو تختو خودش اومد کنارم دراز کشید . ازش خجالت می کشیدم . صورتش بوی کسمو می داد . نوک بینی شو زد به نوک بینیم گفت چطور بود ؟ گفتم چرا اینکارو کردی؟ بازوشو گذاشت زیر سرمو چرخوندم طرف خودش . دست دیگه اشم گذاشت رو کونم . وقتی برگشتم ران پام خورد به وسط پاشو کیرشو حس کردم که بزرگ شده بود . شلوار پاش بود خودمو زدم به نادونی گفتم می خوام بخوایم . گفت منکه نمی تونم بخوابم . تو بخواب . گفتم اینجوری؟ گفت اره مگه چشه . با دستش شروع کرد به نوازش موهام و اون دستشم که رو کونم بود رفت لای کونم و انگشتشو می کشید رو سوراخ کونم و کسم . گفتم فرید؟ گفت جون؟گفتم مرسی خوش گذشت. گفت اره ولی به من بیشتر . گفتم حالا تو چیکار می کنی؟ گفت چکار کنم؟گفتم نمی دونم . گفت اما من می دونم . بچرخ بیا روم کمربندشو بازکردو شورتو شلوارشو باهم کشید پایین . وااااااااااااااااااااااااااااای چه بزرگ و دراز بود تا نزدیک نافش می رسید . گفت بیا بشین روش و بخوابم روم لبتو بده بهم . دستامونو حلقه کردیم تو هم و لبامم گذاشتم رو لبشو براش مکیدم . به نفس نفس افتاده بودو دستامو محکم گرفته بود تا اینکه همه ابش اومد ریخت رو شکمش . دست برد و یه دستمال کاغذی از رو میز کنار تختش اوردو خودشو تمیز کرد . بعدشم همین جور لخت لخت ( من یه دامن پام بود) تو بغل هم دراز کشیدیم . گفت دلنار من نمی خوام بخوابم . گفتم بیا امشبو فراموش کنیم . گفت مگه می شه . تو مال خودم می شی و من فراموش نمی کنم . گفتم فکر نمی کردم اینقدر عاشقم باشی فرید . گفت بیشتر از اینام هستم . حالا بهت ثابت می کنم .
صبح که از خواب پا شدم کنارم نبود . یه لحظه فکر کردم خواب دیدم . اما لباسمامو که دیدم گوشه اتاق پرت شده فهمیدم خواب نبوده و واقعیت بوده . رفتم دستو صورتمو شستم و دیدم محبوبه خانم میز صبحانه رو آماده کرده . گفت دخترم خوب خوابیدی ؟ گفتم اره گلنار اینا نیومدن هنوز؟ گفت نه . بستری شده . گفتم پس آقا فرید کو؟ گفت گویا تو دیشب تو اتاقش خوابت برده رفته بود رو پشت بام خوابیده الانم رفته سرکار بجنب که دیرت نشه .
وقتی رفتم تا چشم بهش خورد تمام تنم لرزید و با خجالت بهش سلام کردم . سرتاپامو یه براندازی کرد و با همون لبخند و نگاه قشنگ همیشگیش جوابمو داد .
الان که دارم اینو می نویسم . دارم نگاش می کنم . ما 6 ماه بعد از اون شب عقد شدیم . اتفاقای جالب دیگه ای هم افتاد که بعداً براتون می نویسم .
زندگی عاشقونه و قشنگی رو با هم شروع کردیم و بهترین سکس ها رو باهام داشتیم

بعد از اون جریان دیگه روز به روز اشتیاقم بهش بیشتر می شد . وقتی همدیگه رو نگاه می کردیم اون شب یادم می اومد و گرمای تنش آتیشم می زد . همین جور می گذشت و صمیمیت ما بیشتر می شد . گاهی وقتها دستمو می گرفت و ازم لب می خواست که با مخالفت من روبه رو می شد و تا اینکه 3 ماه بعد از اون یه خواستگار خوب و ایده آل اومد و همه با ازدواج من موافق بودن جز خودم . چند بار اومده بودن خونه اما دست رد به سینه اشون زدیم و خانواده ام با من سر لج افتاده بودن و بهم می گفتن که دختر دیگه تو چرا مخالفت می کنی . اما من دلم یه جایی دیگه اسیر بود . از گلنار هم خواسته بودم به شوهرش و خونواده اش در مورد خواستگار من چیزی نگه . تا اینکه یه روز پسره اومد تو شرکت و باهام حرف زد . پشت میزم نشسته بودم سرگرم کارم بودم که اومد تو با هم حرف زد و می خواست علت مخالفت منو بدونه . منم نمی تونستم بهش بگم عاشقم گفتم فعلا وقت ازدواج ندارم . بهتره که منتظر من نباشه . وقتی رفت بیرون قیافه فرید دیدنی بود . اومد جلو میزم ایستاد و زل زد تو چشام . خیلی عصبانی بود و رفت پشت میز خودش اون روز اصلا باهم حرف نزدیم شب وقتی رفتم خونه بهش اس ام اس زدم و گفتم که چی شده ؟ گفت چرا بهم نگفتی خواستگار داری؟ گفتم روم نشده حالا که فهمیدی مثلاً که چی بشه . گفت دلنار من خودتو می خوام . خونه راضی ان ؟ گفتم اره همه اشون جبهه گرفتن برام . کم کم دارم راضی می شم . گفت غلط اضافی تو زن خودمی اون شب مال من شدی یادت نیست؟ گفتم حالا می گی من چیکار کنم . گفت می آم جلو .
اینجوری بود که همه چیز جور شد .
نامزدی و عقد 3 ماه طول کشید . تا عقد نشدیم نذاشتم بهم دست بزنه . وقتی که عقد کردیم چند روز خونه اشون رفتم . مادرش رفته بود شهرستان خونه دخترش منم به بهانه اینکه فرید تنهاست رفتم خونه اشون . دو روز مرخصی گرفتم و رفتم اونجا اما به فرید مرخصی ندادن . اون می رفت شرکت . شب که مادرش رفت همون موقع ساعت 10 اومد دنبالم و منم آماده شدم . تو ماشین دست همو گرفته بودیم و چشم از چشمم بر نمی داشت . تا خونه اشون تو راه لب می گرفتیم چند بار نزدیک بود بزنه به در ودیوار هر لحظه عطشمون بیشتر و بیشتر می شد . رسیدم . ماشین زد تو حیاط و رفتیم بالا . از پله های حیاط بغلم کرد تا رسیدیم جلوی در جیغ زدیم و همدیگه رو بوسیدیم . گلنار و شوهرش اومده بودن بیرون نگامون می کردن . ما هم یه دستی تکون دادیم و رفتیم تو . وقتی می خواست در رو باز کنه من خودم رو آویزونش کرده بودم دستاش می لرزید . دروباز کرد و تو بغل هم رفتیم تو . درو با پا بست و همون جا جلو در شروع کردیم به لب گرفتن . کمی آروم شده بودیم . سرمو گرفتم عقب گفتم بسته . فعلا برم لباسامو در بیارم توم برو یه دوش بگیر . لباشو لیس زد و گفت به به . ای به چشم . ورفتم تو اتاقش مانتومو در آوردم . فکر کردم رفته حموم . رفتم جلو میز توالتش تو آینه کمی خودمو نگاه کردم و انواع ادکلن روی میزش روبو کردم اون بویی رو که همیشه می زد و من دوس داشتم و برداشتم کمی پاشیدم رو گردنم . جلو آینه با سوتین و شلوار جین ایستاده بودم و کش موهامو باز کردم و موهامو شونه کردم بعدشم شلوارمو درآوردم و از تو ساکم لباسامو درآوردم و چیدم تو یکی از کشوهای میز توالتش . یه دامن کوتاه انتخاب کردم و پوشیدم و رژ لب مو بیشتر کردم . سوتینم هم مخصوص سکس بود و جلوش توری بود یه جوری که نوک سینه ام از وسط تورش می زد بیرون . وسطشم یه پاپیون بود که اگه باز می کردی سینه ام با یه لرزش و فشار خاصی رها می شد . از اتاقش اومدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه کمی میوه چیدم توی ظرف و میز و با سلیقه خودم چیدم . رفتم جلو در حموم صداش زدم . فرید زود باش دیگه من منتظرم . تا اینو گفتم اومد بیرون روبدوشامبر سرمه ای پوشیده بود که خیلی به پوست تش می اومد . موهاش خیس بود و آب از نوک بینیش می چکید . دلم براش ضعف رفت . دستمو گذاشتم رو گونه های خیسشو یه بوس و نرم و خیس از لباش گرفتم . شروع کردم به خشک کردن موهاش . تو چشمای هم زل زده بودیم . دستشو گذاشت زیر کمرمو بلندم کرد و رفتیم سمت اتاقش . بهش گفتم میوه گذاشتم بریم بخوریم . گفت تا تو هستی میوه خوردنی نیست . و شروع کرد به خوردن لبام . سرشو گذاشت رو سینه ام و بو کرد گفت این چیه پوشیدی دیونه . گفتم لباس شب . مخصوص زوج جوان . نوک بینی مو بوسید و منو گذاشت زمین روبدوشامبرشو در آورد و لباساشو پوشید . فکر کردم ناراحت شده . سرجام خشکم زد . رفتم از پشت بغلش کردم دستمو گذاشتم رو سینه اشو از برآمدگیش خوشم می اومد . چونه امو گذاشتم رو شونه اشو از تو آینه نگاش کردم که داشت موهاشو شونه می زد و خشک می کرد . یه کم نگام کرد و برگشت طرفم دستمو گذاشتم رو شونه هاش . گفت دلنار؟ گفتم بله گفت می خوام امشب باهات حرف بزنم . پرسیدم در چه موردی؟ گفت حالا می فهمی . رفتم ظرف میوه رو برداشتم آوردم تو اتاق . پاشد ظرف رو از دستم گرفت و گذاشت رو میز و دستاشو باز کرد یعنی بیا تو بغلم منم از همون فاصله ای که داتشیم خودمو پرت کردم تو بغلش . یه خنده بلند کرد و دستشو کرد تو موهام . بلندم کرد گذاشت رو تخت و یه خیار برداشت دامنم که افتاده بود رو کمرم آروم خیار رو از رو شرت می کشید رو کسم . شرتم خیس شده بود و چسبیده بود به کسم سردی خیارو احساس می کردم خودشم خوابیده بود روم و لبامو گرفته بود تو دهنشو محکم می مکید برام . کم کم خیار گرم شد و رفت پایین شرتو از پام در آورد یه سرمای خاصی به تنم پیچید لرزیدم . گفتم جونم چی شد ؟ گفتم سردمه . گفت الان گرمت می کنم . و با خیار شروع کرد به مالوندن چوچوله ام . داشتم دیوونه می شدم سر خیارو با کسم لیز می کردو می کشید رو چوچوله ام که ورم کرده بود . بعد فشارشو بیشتر کرد و خیارو برد عقب کشید وسط کسم و بعد آورد بالا سرشو لیس زد . دوباره گذاشت رو چوچوله ام می مالید . آنقدر تند تند این کارو می کرد تا ارضا شدم . بعد اومد کنارم دراز کشید . موهام و نوازش کرد و دستشو گذاشت جلو سوراخ کسم . تا سر انگشتشو کرده بود تو . گفتم فرید میخوای همین امشب زنم کنی؟ گفت امشب نه ولی تو این چنر روز اینقدر باهات ور می رم تا خودت ازم بخوای که زنم بشی .
خیارو که کنار کمرم گذاشته بود آوردم بالا نگاش کردم . دستمو گرفت و خیارو گذاشت تو دهنش یه گاز ازش گرفت و گذاشت جلو دهنم منم جای لباشو گرفتم و یه گاز گرفتم . تا ته همه اشو اینجور یخوردیم . گفت الان می خوام اون موضوعو بهت بگم .
– خب بگو عزیزم
– با همون بوسه اول فهمیدم تا حالا هیچ پسری دست بهت نزده و پاک پاک بودی . می گن پاک بودن دخترارو می شه از بوسیدنشون فهمید . لرزیدن دستات . هیجان منم کمتر از تو نبود اما معلوم بود که من اولین نفری هستم که دارم باهات معاشقه می کنم . واسه همین تصمیم گرفتم همون کسی هم باشم که اولین نفریه باهات سکس می کنه . عاشقت بودم و همیشه تو رویاهام دنبالت می گشتم . اما ….
– اما چی ؟ تموم تنم یخ کرده بود و دلم بی تابی می کرد .
– اما من مثله تو نبودم . تو اولین نفری نبودی که …
– می خوای چی بگی؟ اینا چیه که بهم می گی؟
– می خوام بدونی من مثه تو پاک نبودم و با کسای دیگه ای هم بودم .
این جمله اشو خیلی تند وسریع گفت و چشاشو بست .
نمی دونستم بهش چی بگم . داشتم نگاش می کردم . مغزم قفل شده بود . تک تک صورتشو نگاه کردم . خیلی عاشقش بودم حتی الان که زنش شده بودم و دیگه نمی تونستم فکر جدایی رو به سرم راه بدم .
– فرید؟
– جونم
– چرا چشماتو باز نمی کنی؟
– می ترسم خجالت می کشم تو چشات نگاه کنم . هرکاری می خوای باهام بکن اما نگو که می ری .
– چرا الان اینارو بهم می گی؟
– نمی خواستم وقتی بفهمی که دیر شده
– یعنی چی؟
– یعنی می خوام از زبون خودم بشنوی نه کس دیگه ای .
چشماشو باز کرد صورتشو آورد جلوتر و یه پاشو گذاشت وسط پام زانوش می خورد به کسم .
– حتی بهت حق نمی دم تصمیم بگیری . تو مال خودمی . نمی زارم بری نمی زارم هیچ فکری کنی . باید ببخشی و بمونی .
از گرمای نفساش بدنم مور مور می شد . سینه ام نوک زده بود و از تور سوتینم اومده بود بیرون . گفتم فرید کاشکی بهم نمی گفتی.
گفت چیزی نشده . می خوام اونقدر بهت لذت بدم که از با تجربه بودنم کیف کنی و هیچ وقت پشیمون نشی که مال منی .
من تا حالا با کسی جز فرید نبودم . نمی دونستم که مردای دیگه تو سکس چه جورین . اما فرید خیلی باهام راه می اومد .یه جوری لبمو می بوسید که حسش ت اته کسم می رفت .
یه لب اساسی ازم گرفت و بلند شد . گرمای تنشو که ازم گرفت سردم شد . بی اختیار گفتم بمون کجا می ری؟ گفت برم یه کم آب بخورم بیارم برات؟ گفتم اره . رفت و اما برگشت لیوان آبی دستش نبود . اما دهنش پر از آب بود . خم شد رومو دهنمو باز کردم . آب تو دهنشو ریخت تو دهنم گرم بود اما یه مزه ای خوبی می داد . طعم دهنشو . گفتم فرید الان که با من هستی به کسای دیگه ای که قبلاً باهاشون بودی فکر می کنی ؟ گفت نه . اما با اونا که بودم بعضی هاشون به تو فکر می کردم . بیا این موضوع رو فراموش کن و دیگه بحث نکنیم در موردش . گفتم چشم .
ساعت 12 شده بود که خواستم بخوابم که نذاشت و گفت الان وقت خواب نیست . دستمو کشید و رفتیم تو پذیرایی . ماهواره و تلوزیون و روشن کرد . گذاشت رو یه کانال که فیلم سکسی پخش می کرد . جلو تلوزیون رو گرفته بود و من فقط صدای یه زنو می شنیدم که اه اه می کرد . بعدش اومد کنارم نشست . دستشو گذاشت رو کسم از رو دامن شرتم هم که در آروده بود . پام نبود . دستاش قوی و محکم بود منم دستم گذاشتم رو ساعد دستش و آروم با موهای سیاه و زبرش بازی می کردم . هردومون زل زده بودیم به تلوزیون . صحنه ی خیلی سکسی بود . زنه روی دهن مرد نشسته بود و مرده داشت کسش ومی خورد . بعد یه کم پاشدن و مرد از پشت زنه رو تو بغلش گرفت و یه دستشو گذاشت رو سینه اشو یه دستش رو کسش . شروع کردن به لب گرفتن . دستشو اروم حرکت می داد رو کسم . دامنم رو زد کنارو یه کم کسم نگاه کرد و یه لب قشنگ ازم گرفت . دلم می خواست تا ابد تو همین حالت بمونیم . دستم رو از رو ساعدش کشید رو شونه اش . رفت عقب . چشم از چشمم بر نمیداشت . رفتیم سراغ ادامه فیلم . اونجا بودن که زن داشت کیر مرد و می خورد و صدای ناله ی مرده بلند شده بود . دستمو گذاشتم رو کیرش . اما خوابیده بود . پرسیدم چرا . لبخندی زدو گفت این بلند نمی شه تا تو صداش نکنی . نمی خوام اذیتت کنم می خوام آماده شی و درد نکشی بعد فرید کوچولو بر علیه ات قد علم کنه . خندیدم و زبونشو کرد تو دهنم . دستشو از پشت دو ر کمرم انداخت و منو بیشتر به خودش فشار داد . گفتم حالا که اینجوری یه کم براش ناز کنم . خودمو کشیدم عقب و گفتم فرید بسته خوابم می آد . توم باید فردا بری شرکت . گفت ای به چشم و بلندم کرد و رفتیم رو تخت . یادم نیست چه طور خوابم برد همینکه سرمو گذاشت رو سینه اشو صدای تپش قلبش خوابم کرد .

صبح با بوسه های نرم و خیسش بیدار شدم . نمی دونستم کجام فقط چشمای اونو می دیدم که داشت تو چشام نگاه می کرد .
آخی بیدارت کردم گلم . سلام کردم و صورتشو زدم کنار . ازش بدم می اومد یه شبه اون همه عشق جاشو عوض کرده بود . پا شدم رفتم حموم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون که دیدم نیست . رفته بود شرکت . نشستم صبحونه امو خوردم که صدای گوشیم بلند شد . دینگ دینگ دینگ دینگ . اس ام اس زده بود که می دونم از چی دلخوری ببخشید من فقط خواستم باهات صادق باشم . عاشقتم .
رفتم میزو جمع کردم و نشستم رو مبل سکوت خونه آرومم می کرد . صدای در اومد گلنار بود اومده بود احوالی بپرسه ببینه چیزی لازم ندارم . گفتم تنهایی لازم دارم وبا پر رویی ردش کردم . بلاخره تونستم یه وقتی گیر بیارمو بشینم و یه خورده به چیزایی که سرم اومده بود و دو رو برمو گرفته بود فکر کنم . آخرشم به این نتیجه رسیدم درسته که هر کسی گذشته ای برای خودش داره اما اون گفت که اخرین تجربه اش مربوط می شد به زمانی که منو دیده بود و عاشقم بود . خوب پس منو که دیده دست از کاراش کشیده .
اما تصمیم گرفتم یه کم براش ناز کنم . رفتم سراغ آشپزی و یه کم خونه رو مرتب کردم . تو فکر بودم که چی بپوشم تا حسابی کفیش کنم . یه شلوار توری پوشیدم از اونایی که تو فیلمای سکسی پاشونه . وسط پاش بازه وتور نداره . یه شورت سکسی سیاه هم پوشیدم . خطش رفت بین خ کونم خودم حالی به هولی شدم . یه تاپ سیاه تا روی نافم هم انتخاب کردم . موهامو جمع کردم و با یه کلیپس پشت سرم بستم و اطراف صورتمو شلخته کردم . صندلی رو کشیدم جلو نشستم واسه آرایش کردن . هرچی سکسی تر باشم کمتر بود . تو چشامو مداد سیاه کشیدم و سایه سیاه زدم دور چشام . یه رژ لب صورتی هم کشیدم رو لبام آخه بهم گفته بود این رنگ و رو لبام دوست داره و گونه هامو کاملاً سرخ کردم . دیگه نزدیک بود برسه . ساعت به 1 رسیده بود . رفتم زیر گازو خاموش کردم براش سبزی پلو پخته بودم . نشستم جلو ماهواره یه کم آهنگ گوش کردم و پاشدم با قرو رقص میزو چیدم . صدای آهنگو زیاد کرده بودم و می خوندمو می رقصیدم . نفهمیدم کی اومد . داشتم دیس برنجو جلو گاز پر می کردم که هرم نفساشو پشت گردنم حس کردم بعدم آروم دستش اومد رو شکمم تو یه لحظه رخ داد . خانومم خسته نباشه کو سلامت ؟
برگشتم دستش رفت رو کونم . گفتم سلام . دوباره برگشتمو دستشو زدم کنار و سر قابلمه رو گذاشتم رو میز . گفت اوه چه کارا کردی خانوم . دستت درد نکنه . حالا چرا دلخوری؟ اومدو از پشت بغلم کرد . چانه اشو گذاشت رو شونه ام و فشار می داد . سرش کج شده بود و داشت نگام می کرد . نمی تونستم جلو خنده امو بگیرم . گفت دیشب که حلت خوب بود چی شدی یهو ؟ گفتم هیچی برو کنار . دستشو کشید رو سینه ام که نوک زده بود . گفت إإ بمیرم توم سیخ کردی ؟ گفتم فرید مسخره نشو برو به من دست نزن . تا اینو گفتم عصبانی شد و با یه حرکت سریع منو چرخوند طرف خودش . داشتم سکته می کردم . گفت تو زن منی هرکاری که دلم بخواد باهات می کنم . این لباسارو واسه من نپوشیدی که مثه منگ از کنارت رد شم و سیخ نکنم . دلنار تو همینجوریشم منو می کشی . خواهشاً اون جریانو فراموش کن . من فقط خواستم بدونی . حالام نمی خوام زندگیمو بهم بریزی دختر . فهمیدی ؟ خیلی ترسیده بودم . با لرز خودمو از آغوشش کشیدم بیرون ورفتم اون ور میز نشستم و گفتم باشه . غذای خوب شده بود اما به کام هردومون زهر شد . با غذا بازی می کردم وسرمو پایین گرفته بودم حرفاش مثه تیر رفت تو قلب عاشقم . تپشای قلبمو بیشتر کرده بود . می دونستم داره نگام می کنه . pmc داشت یه آهنگ رمانتیک پخش می کرد . بلند شد و اومد طرفم دستشو گذاشت رو دستم سرمو بلند کردم و نگاش کردم . خیلی سریع لبمو بوسید و بلندم کرد مثه یه پر تو بغلش بودم . رفتیم تو سالن و گذاشتم زمین . گفتم فرید نمی خواستم عصبانیت کنم . گفت منم نمی خواستم دلنارمو ناراحت کنم . دستشو گذاشت رو کمرمو به حالت تانگو شروع کردیم به رقصیدن . خوب بلد نبودیم . یه کم گذشت آهنگ تموم شد اما ما هنوز تو همون حالت بودیم . فشارشو بیشتر کرد و خودشو بیشتر بهم می چسبوند . دیگه داشت کیرشو می مالید به کسم . دستشو از رو کمرم برد تو شلوار توریم . گفت این چیه ؟ گفتم کدوم ؟ سرشو برده بود لای گردنمو می مکید برام منم چنگ زدم تو موهاش . گفت اینو با دست زد رو کونم . گفتم کونه . اما…….. گفت اما چی؟ گفتم نمی دمش بهت . گفت ماله خودت نمی خوام . گفتم فرید تو گناه کردی زنا کردی . می فهمی یعنی چی ؟ گفت می دونم . گفتم چه طور تحمل کنم . گفت فراموش کن . نمی تونستم زدم زیر گریه و سرمو چسبوندم به شونه اش . گفت روز به این قشنگیو خراب نکن خانومم . سعی کردم آروم باشم اما مگه می شد . وقتی حرکات دستشو سریعتر کرد . بغضم تموم شده بود . یهو ولم کرد و رفت رو مبل نشست صدای ماهواره رو بیشتر کرد و گفت بیا برام برقص می خوام خوب نگات کنم . منم رفتم و جلوش شروع کردم به تکون دادن بدنم . این رقص رو خوب بلد بودم . پشت به فرید وایسادمو دستامو بلند کردم و کونمو تکون تکون می لرزوندم براش . اونم قشنگ لای کس و کونمو نگاه می کردو چشماش خمار شده بود . رو شلوارشو نگا کردم دیدم کیرش بلند شده باور نمی کردم . سینه امو می لرزوندم نگاش از رو سینه ام می رفت رو پاهام و بعد کونم . دیگه خسته شده بودم .رفتم کنارش نشستمو سرمو تکیه دادم به شونه ی پهنش . گفتم فکر می کنی کی وقتشه؟گفت این چه حرفیه مگه من ازدواج کردم که فقط باهات سکس داشته باشم؟ گفتم نمی دونم . گفت نه خانوم من . این جوری نیست هر وقت که تو آمادگیشو داشتی می کنمت . گفتم یعنی اگه این چند روزه نشه؟
گفت ببین تو داری به خاطر گذشته من ازم دوری می کنی . نمی ذاری مثه بقیه زن وشوهرا باشیم . اصلاً نخواستم . یهو دیونه شد . ترسیدم و لبم رو گذاشتم رو لبش . می دونستم چون کیرش باد کرده حواسش سر جاش نیست و عشق و فداکاری سرش نمی شه . همینجوری که ازش لب می گرفتم دستم کردم زیر شلوارش . خودش کمربندشو باز کردو من زیپشو کشیدم پایین . لبمو از لباش جدا کردم و رفتم رو زمین کمرشو یه کم داد جلو گفت چیه می خوای بخوریش؟ هیچی نگفتم و شلوارشو کشیدم پایین . دستامو از کنار ران پاش بردم تو شرتش . یه شرت اسپرت پوشیده بود . اول تخماشو لمس کردم و بعد دستمو کشیدم رو کیرش داغ و سفت شده بود . از رو شرت لبمو گذاشتم روشو سرشو بوسیدم . بعد آروم شورتو دادم پایین تا زیر سرکیرش. گذاشتم تو دهنمو آروم آروم همراه با پایین کشیدن شرت می کردم تو دهنم . از تو دهنم زبونمو کشیدم سر کیرش که یه آهی گفت که تا ته دلم رفت . سرمو بلند کردم نگاش کنم . که سرشو به مبل تکیه داده بود و سقفو نگاه می کرد و دهنشو باز کرده بود . دستاشو گذاشت رو شونه ام . یه کم دیگه کیرشو مکیدم و از تو دهنم درش آوردمو زبونمو کشیدم زیرش و تا رو بیضه هاش روفتم و مابین بیضه ها و کیرشو لیس زدم . خیسش کردم و گرفتم تو دستم . کیرش مثه خودش هیکلیه بزرگ ودراز . درست مثه ماله مردای تو فیلم سکسی . خودش دست انداخت و بلندم کرد نشستم رو کیرش . کسم خیس بود و کیر اون داغ . دستمو گذاشتم رو سینه اش . گفتم فرید می خوامش . گفت چی می خوای . هردومون نفس نفس می زدیم . دیگه طاقتم تموم شده بود . گفت بگو دیگه . گفتم اینی که زیرمه داغ و محکمه می خوامش گفت اسمشو بگو . نمی تونستم بگم خجالت کشیدم .سرمو تکیه دادم به سرشو چشامو بستم . گفت خانومم نباید ازم خجالت بکشی من شوهرتم . بگو . گفتم کی … کیر… کیرتو می خوام فرید . گفتم می خوای چی کارش کنی؟ گفتم می خوام بذاری توم . تو کسم . اما با چشای بسته اینا رو می گفتم . یهو جدی شد و چشامو با بوسه باز کرد و گفت جدی می گی ؟ وقتشه ؟ گفتم اره .

دیگه داشتم اتیش می گرفتم وای چقدر کیرشو دوس داشتم دلم می خواست بزاره تو وجودمو حسش کنم . می خواستم دختربودنمو بهش تقدیم کنم . تو چشمای هم نگاه می کردیمو نفسامون تندتر شده بود . چیزی مابین عشق و شهوت تو چشماش موج می زد که تپش قلبمو بیشتر هم می کرد . دستشو برد زیر کونم و یکم جابجا شدم دستشو کرد تو شلوار توریم و انگشتشو از سوارخ کونم می کشید تا وسط کسم . انگشتش رو با آب کسم لیز می کرد و می مالید رو سوراخ کونم . با این کارش حس می کردم یه چیز داغی تو کونم می ره . بعد از کمی شرتمو زد کنارو سر کیرشو گرفته بود و از سوارخ وسط شلوارم می مالید به سوراخ کسم . کاملاً سرشو حس می کردم . چون قبل از عقد رفته بودیم پیش دکتر و نوع پرده مو می دونستیم حلقوی ارتجاعی بود یعنی بعد از هر بار پاره شدن می اومد سرجاش اصلاً پاره شدنی در کار نبود . سرکیرشو اروم اروم می کشید رو کسم و از آب کسم خیسش کرد . حالا دیگه حسابی سوراخم باز شده بود . داغی کیرشو حس می کردم اینقد اینکارو تکرار کرد که دیگه اهم در اومد . گفتم فرید زود باش . گفت عجله ای نیست خانومم می خوام درد نداشته باشی . حسابی واژنتو باز کنم . زل زده بودم تو چشاش اما چیزی نمی دیدم تو فکر این بودم چطور و کجا دارم زن می شم . زن تنها عشق زندگیم . یه لحظه شاید کمتر طول نکشید که یه دردی تو وجودم پیچید حس می کردم یکی داره پاهامو محکم از هم باز می کنه و دارم جر می خورم . از ته دل جیغ زدم . که فرید لبمو گرفت تو دهنش . گفت اروم باش نازکم . فقط سرشو گذاشتم توش بعد اروم اروم بیشترش کرد و تا نصفه رفت توش . خیلی درد داشتم . اشکم دراومده بود . یه اخی گفتو کیرشو دراورد . سرمو گذاشتم رو شونه اشو زدم زیر گریه . همه شهوتم یادم رفت و فقط دلم می خواست گریه کنم . شروع کرد به نوازش موهام . گفت دیدی گفتم درد داره دلم نمی آد دردت بدم . بعد دستمو گذاشت رو کیرشو با دستم شروع کرد به مالوندن کیرش اون یکی دستشم گذاشت رو سینه امو زبونشو کرد تو دهنم . هنوز اشک تو چشام بود که حرکت اب کیرشو حس کردم و نفس نفس زدناش شروع شد و ابش ریخت رو شکمش .
بعدش بلندم کرد و رفتیم رو تخت دراز کشیدیم . رفت پایین که کسمو معاینه کنه . گفت خانومم تکون نخورده . گفتم خوبیش به همینه دیگه .گفت قربون این خوبی هات .
بعدش کنارم اومد و یه دستشو گذاشت زیر سرمو و با اون یکی دستش صورتمو نوازش می کرد . گفتم فرید فک نمی کردم اینقدر درد داشته باشه . نکنه کیر تو زیادی گنده اس . خندید و گفت نخیر کس جنابعالی زیادی تنگه . و بعد سرشو چسبوند به پیشونیمو وگفت زن شدنت مبارک و کمی بعد خوابش برد . اما من از درد و سوزش نمی تونستم اروم بگیرم حتی خون هم نداشتم . دستمو کشیدم تو موهاشو لمسش کردم . هیچ وقت فکر نمی کردم به این روز با این فاصله کم برسم . نمی دونم کی ساعت 4 شد که صداش کردم فرید پاشو دیرت شد . مثه آدمای مست چشماشو بازکردو لبمو بوسید و گفت قربونت دلنارم . بعدش بلند شد و یه دوش گرفت و رفت شرکت با یه بوسه از هم جدا شدیم . وقتی رفت خیلی احساس تنهایی کردم . یه دوشی گرفتمو رفتم پایین پیش گلنار . امیدوار بودم از دستم ناراحت نشده باشه . که با خوشرویی اومد به استقبالم . مثه همیشه که همه حرفامونو برا هم می گفتیم همه چیزو براش تعریف کردم و کمی از تجربه هاشو در اختیارم گذاشت . خب هرچی باشه دو تا برادرند و علایقشون مثله همه . گرم حرف زدن بودیم که دیدم شب شده و نزدیکه فرید برگرده . شوهر خواهرم که برگشته بود و گلنار گفت واسه شام که کاری نکردی بیاین پایین شامو باهم می خوریم . گفتم باشه . نشستم تو آشپزخونه و سالادو من درست کردم . صدای در اومد . فرید بود که داد می زد دلنارم . خانومم …
خونه شون یه جوری بود که طبقه پایین خونه دری به حیاط می خورد . رفتم جلو در . داشت از پله ها می رفت بالا . گفتم فرید شام نداریم مهمون گلناریم بیا پایین . چرخی خورد و اومد پایین وایسادم تا رسید بهم . سلام کردم و سلامم رو با یه لب محکم جواب داد . بعدش گفت سلام خانومی حالت چه طوره ؟ گفتم بد نیستم و دستمو دور کمرش حلقه کردم و باهم رفتیم تو . رو مبل ها نشستیم و فرید و داداشش کمی در مورد کارشون حرف زدن که من پاشدم برم کمک گلنار . تا آشپزخونه رفتم و با کمک هم میز شامو چیدیم . سوزش کسم نشستنو برام سخت کرده بود . موقع شام کنار گوشم گفت : شامتو خوردی میریم می شینی تکون نمی خوری از جات . گفتم چرا؟لحنش خیلی تند بود و جاخورده بودم . گفت همینکه گفتم . بغض کرده بودم یکی دو ساعت بعد رفتیم بالا باهاش قهر کرده بودم . از پله ها داشتیم می رفتیم بالا دست انداخت زیر پامو بلندم کرد رو دستاش غافلگیر شده بودم و یه جیغ بلند کشیدم . گفتم نکن . چرا اون حرفو زدی . گفت اخه وقتی راه می رفتی از راه رفتنت قشنگ معلوم بود که کیر خوردی دوس نداشتم داداشم بفهمه چی کارت کردم .
همینکه گفت کیر خوردی یه جوری شدم . بی اختیار برگشتم و دستمو حلقه کردم دور گردنش . سرشو برد عقب و زیر چشمی مثله همیشه نگام کرد . لباشو آورد جلو شروع کردم خوردنش . وقتی داشتم لبشو می خوردم دماغ من با دماغش برخورد می کرد یا دندونام به دندونش م یخورد و دردم می اومد . خندید و گفت خودم یادت می دم .
رفتیم تو اتاق بلوز دامنمو در اوردم با شرت و سوتین . جلو اینه موهامو شونه می کردم که اومدو از پشت سینه هامو گرفت . تو اینه نگاش کردم . کیرشو وسط کونم حس می کردم . گفت خانومم بازم کیر می خوای ؟ گفتم چطور مگه ؟ گفت اخه من کس می خوام کس تنگ و دست نخورده تو رو . چیزی نگفتم . که گفت اها فهمیدم ترسیدی؟ گفتم اوهوم . گفت روشمون واسه اولین بار بد بود . قول می دم اینبار درد نداشته باشی . گفتم قول می دی . گفت اره . بعد دستشو کرد تو شورتم خیس بود یه چشمکی زد گفت توم که خیس کردی . می خواستی و چیزی به من نگفتی . بعد اروم لبمو گرفت تو دهنشو همزمان با لب گرفتنش دستشو رو کسم تکون می داد و می مالوند . وای چه حس داغی . بعد یه انگشتشو کرد تو کسم و اورد بیرون گذاشت تو دهنش . وقتی داشت انگشتشو می مکید نگام می کرد . با لذت میک می زد مثه شب اول . گفت عاشق این ابتم می خوام امشب حسابی انگشتت کنم . بعد بکنمت . گفتم ماله توم هرکاری می خوای باهاش بکنی بکن .
بغلم کرد خوابوندم رو تخت . موهام رو بالشش پخش شد . از پیشونیم شروع کرد به بوسیدن و رفت تا به خط سینه ام رسید روم خم شده بود طوری که یه پاش وسط پام بود و شکمش رو شکمم . سوتینمو از پشت باز کرد و درش اورد . با دستاش بازومو گرفتو کشید با اینکارش سینه هام یه کم ازاد تر شد و شهوتم رفت بالا . یه زبون کشید رو سینه ام که نوکش سیخ و سفت شد . بعد هردوتاشو بوسید و سینه سمت راستمو گذاشت تو دهنشو چپی رو با دست می مالوند . کاملاً شهوتی شده بودم . خودم و پیچ و تاب می دادم و اه و ناله می کردم اینقد دستمو محکم گرفته بود که می خواستم ازادش کنم اما نمی تونستم . بعدش بلند شد . کمربندشو باز کرد . نفسام تند شده بود ترسیدم گفتم م یخوای کتکم بزنی خندید و با سر اشاره کرد که نه . دستامو با کمربندش بست به میله های بالای تخت . بعدش اومد روم کیرشو از رو شلوار می کشید رو کسم . منم خودمو باهاش هماهنگ کرده بودم و تو چشای هم خیره نگاه می کردیم . گفتم فرید امشب می خوام تا ته بکنی تو کسم . واقعاً جرم بدی . چقدر عاشقتم واااااااااااااااااااااااااای . اخ اه
گفت جونم . منم عاشقتم و رفت پایین شرتمو کشید پایین . وقتی شرتمو از کسم جدا کرد گرمای تنشو حس کرد لباساشو در اورد و کیرشو که سیخ شده بود وسرش ورم کرده بود با دست گرفت و روم خوابید . حالا هردوتامون لخت مادر زاد بودیم وقتی تنش بهم خورد احساس کردم بیشتر عاشقش شدم . تو تاریکی هردومون از سفیدی برق می زدیم .
چراغ کنار تخت رو خاموش کرد و آباژوری رو که لامپ قرمزداشت روشن کرد . رنگ قرمز تو سکس شهوت رو بیشتر می کنه . چشماش برق می زد برق قرمز .
کنارم خوابید چون تختش یک نفره است جامون خیلی تنگ می شد و چسبیده بودیم به هم . کون من چسبیده بود به دیوار . سرشو تکیه زد به دستش روی آرنجش خوابیده بود . نگام می کرد و دستشو اروم از روی سینه ام می برد پایین تر به حالت دایره ای سر انگشتاشو می کشید رو پوستم . نمی تونستم یه لحظه پلک بزنم . بوی عطرش مستم کرده بود . دستاش گرماش یه حسی بهم می داد . اون موقع ها که هنوز نداشتمش تو شرکت وقتی نزدیکش می رفتم هاله ی گرماشو حس می کردم . الان داشتم تو اتیشش می سوختم . چقدر قشنگ بود یکی شدنمون .
همین طور پایین رفت تا کف دستش رفت رو استخوان کسم . انگشتاشم رفت جلو سوراخم . انگشت وسطش و کشید بین لبای کسم و از هم بازشون کرد . بعد اروم اروم شروع به دایره کشیدن رو کسم کرد وقتی دایره می کشید مچ دستش چوچوله امو می مالید . حسابی خیس کرده بودم . انگشتشو کرد تو کسم و اون تو یه کم چرخوند . انگار می خواد یه چیزی رو پیدا کنه خیلی وسواسی و حساس انگشتشو می چرخوند . بعد انگشت اشاره اشم اضافه کرد و به کسم فشار اورد . گفتم اخ و چشامو بستم . دیگه نمی خواستم چیزی ببینم . حرکت انگشتاش تو کسم بیشتر کرد و مالیدن مچش رو چوچوله ام هم بیشتر شده بود دیگه داشتم ارضا می شدم . از تند شدن نفسام فهمید . صدای اه اه هم در اومده بود . که اومد روم خوابید . کیرش رفت لای کسم سر کیرشو می مالید به کسم و تحریکم می کرد . به نفس زدن افتاده بودم و دیگه طاقتم تموم شده بود . هنوز درد ظهر تو کسم بود اما اینقد شهوت داشتم دلم می خواست منو بکنه با اون کیر داغ و کلفتش .
دستمو که بسته بود لبمو بردم جلو یه کم سرم بلند شد تا بتونم ببوسمش . زبونشو کشید رو لبمو سرشو اورد جلو من افتادم رو تخت . همینکه زبونشو کرد تو دهنم کیرشم رفت تو کسم . یه اهی کشیدم که تو دهنش خفه شد . سر کیرشو حس می کردم فشارشو بیشتر کرد اما نمی رفت تو . دستشو آورد رو سینه هامو می مالوندو تند تند زبونشو تو دهنم می چرخوند . خودشم نفساش تند شده بود . گفت پاهات یکم بیشتر باز کن . بازم داشت بهم فشار می اومد . سعی کردم به بزرگی و داغی کیرش تو کسم فکر کنم . به گرمای بدنش . به این لحظه ی یکی شدن تا شهوتم بیشتر شه . کیرش رو بی حرکت تو کسم نگه داشته بود و لبمو می مکید خودمو رها کردم و منم لب پایین اونو مکیدم . کم کم کیرش رفت تو و بیشتر جا خوش کرد . لبشو از لبم جدا کرد . سرشو برد لای گوشم و نجوا کنان تو گوشم حرف می زد . حرفای قشنگ از همونایی که هر زنی عاشق شنیدنش از زبون شوهرشه . عاشقتم وای چقدر کست تنگه . دارم منفجر می شم . دلنار من می خوام تا ابد با تو باشم تو بغل تو اروم بگیرم . ارضات کنم و بکنمت تا اونجایی که جر بخوری …
منم همه اش اه اوه می کردم و سرم و به سرش فشار می دادم . گردنش رو سینه هام بود و نفس کشیدنم سینه ام بهش می خورد . هر لحظه بیشتر کیرشو می کرد تو کسم . درد داشتم اما لذت داشت . دوست داشتم به خاطرش درد بکشم و جیغ بزنم .
وقتی سرکیرش به انتهای کسم خورد . حسش کردم و یهو داغ شدم و جیغ بلند زدم که فرید تو گوشم گفت جونم و یه گاز از روشونه ام گرفت . درد تو کسم یادم رفت و بعد تو دهنش شروع کرد به لیس زدن سر شونه ام . شروع کرد به کمر زدن . پاهامو دور ساق پاش قفل کرده بودم و با هر کمر زدنش جیغ می زدم . نمی دونم چقدر اما زیاد طول نکشید که یه حسی بهم دست داد . مثه برق گرفتن یه رعشه ای به تنم افتاد . همه وجودم می لرزید تو یه لحظه شایدم کمتر محکم گرفتم تو بغلش و داغی آبش رو تو وجودم حس کردم . باهم ارضا شدیم . وقتی درش اورد تو کسم خالی شد و یهو بغض کردم . گفتم فرید کیرتو بزار تو کسم . گفت آی قربونت برم چشم حالا چرا دلخوری .
دستمو باز کرد هنوز نفس نفس می زد . دستمو دورش حلقه کردم و کیرش که هنوزشل نشده بود گذاشت تو کسم بازم سخت رفت اما دیگه این سوزش رو دوست داشتم . کاملاً چسبیدیم به هم و دستمو گذاشتم رو بازوش .
یه کم حرف زدیم و در مورد مسائل جنسی صحبت کردیم . گفتم بریم دوش بگیریم باهم .
که خستگی رو بهانه کردو گفت باید می خوابیم فردا صبح زود پاشیم می ریم حموم یه صبحونه مفصل می دی بهم و می رم شرکت . گفتم باشه . غافل از اینکه صبحونه مفصل دادن منظورش کس دادن بود . تو همون حالت با صدای اروم و گرمای نفساش خوابم برد .

یه حسه خیلی خوبی از خواب بیدارم کرد مثله اینکه رو ابرا باشی و یکی داره نوازشم می کنه . چشامو باز کردم . اولش جامو نشناختم یه دیوار سفید روبه روم بود . زانوهام که به دیوار چسبیده بود و یخ کرده بود . فهمیدم یه دستی وسط پامه و داره کسمو می ماله از پشت . برگشتم تو بغل فرید بودم . سینه پهنش دربرم گرفته بود . داشت می خندید . سلام کردم . سلام به روی ماه خوشگل خانومم . پاهامو از هم باز کردم تا بهتر بتونه بماله . دستشم کشید رو سینه ام . دیشب خوب خوابیدی ؟
گفتم اصلاً نفهمیدم چطور خوابیدم و کجام الانم که به بهترین نحو پاشدم دیونه .
گفت پاشو پاشو و در حالی که خودش پا می شد می زد رو کونم . دردم اومد و اخم کردم . گفتم چیه کتک می زنی . گفت پاشو من کیرم قبل از خودم بیدار شده . پاشو باید بدی بهم . و بغلم کرد هیچکدوم لباس تنمون نبود . گفتم فرید دستشویی دارم بزارم زمین . گفت باشه تا تو بری منم حموم رو اماده می کنم . رفتم دستشویی چون در حمومشون می خود تو دستشویی باهم رفتیم تو وقتی کارم تموم شد و رفتم تو حموم بخار همه چا رو گرفته بود واقعاً دلم یه حموم داغ می خواست . چون اولین باری بود که باهاش می رفتم حموم نمی دونم چرا اما خجالت کشیدم خود به خود . نصفی از بدنش تو بخار گم شده بود شیر توی وان رو باز کرده بود تا پر شه و دوش رو هم باز کرده بود . رفتم و از پشت بغلش کرد . شروع کردیم به لب گرفتن . بدنش داغ شده بود و من این گرما رو دوست داشتم . دستم رو گذاشتم رو شونه هاش . همینطور که لب می گرفتیم عقب عقب منو برد تا زیر روش و فقط من زیر آب بود و اونم سرش یه کم خیس شده بود . از فشار آب نفسم بند اومده بود نمی دونم چرا اما بعضی وقتا یه هو وسط لب گرفتن و حال کردن رهام می کنه خیلی سریع و اتفاقی و بدون مقدمه دست کشید . موهامو که خیس شده بود و اومده بود تو صورتم زد کنار و زل زد به چشام . آب وان داشت سرازیر می شد . دوش رو از جاش در آورد و از رو شون هام گرفت اب از رو سینه ام و بین سینه ام می رفت پایین تا رو کسم . داغی آب کسم رو حال می داد . هنوز داشت تو چشامو نگاه می کرد منم مژه های بلندشو نگاه می کردم . بعد نگاش سُر خورد رو سینه ام و دوش رو گرفت رو پشتم و کونم رو خیس کرد . دستمو دور ردنش حلق کردمو خودمو چسبوندم بهش حالا اونم خیس شده بود و دوش رو می گرفت رو تک تک اعضای بدنمون . وقتی که کاملاً خیس شده بودیم . دوش رو بست و شامپو رو گرفت کج کرد تو وان و من رفتم توش نشستم واااااااااااااااااااااااااااااااااای داغ داغ . پاهامو تکون می دادم و به پشت خوابیده بودم اونم رو لبه وان نشسته بود و داشت وسط پام رو کسم و نوک سینه امو که بیرون از آب بود نگاه می کرد و دستشو تو آب می چرخوند اینقدر پاهامو تکون دادم تا آب حسابی کف کرد و دیگه کسم پیدا نبود ولی نوک سینه ام معلوم بود . شرتش حسابی چسبیده بود به کیرش که محکم و بزرگ شده بود . اومد تو وان وسط پام نشستو زانوهاشو گذاشت زیر کونم و کونمو داد بالا . سرم رو لبه وان بود خم شد روم و نوک سینه امو می مالوند با کف لیزش می کرد و کمی دستشو می برد زیر آب .
سرشو آورد جلو لبمو بوسید . خیلی ماهرانه لبمو گرفت تو دهنشو آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ کیرش رو رو کسم حس کردم لبمو از تو دهنش کشیدم بیرون و با صدای که هنوز خواب آلود بود گفتم فرید کیرتو می خوام . گفت هنوز زوده . دستاش زیر آب شروع کرد به نوازش بدنم وای چه لحظه ای چه لذتیه که خودتو دست نوازش های عاشقانه اش بسپری .
چشامو بسته بودم و تو حال خودم نبودم که پاشد شرتشو در آورد کیرش مثل فنر تکون می خورد باهام و از هم بازکرد و کیرشو گذاشتم دم کسم . و با یه کم هل داد تو حالا پاهام از زانو بیرون آب بود و فرید هم زیر پام زانو زده بود و داشت منو تو آب می کرد . شلپ شلوپ آب تموم حمام رو پر کرده بود . کم کم آه و ناله های منم بلند شده بود . موهاش خیس شده بود و چسبیده بود به پیشونیش . چشامو بسته بودم دهنمو تا اونجایی که لذتمو بیشتر می کرد باز کردم و سرمو دادم عقب فرید خم شد رومو لای گردنمو گرفت به دندونش و می مکید برام تا آبش ریخت تو کسم . کسم داغتر از آب اون بود اما حرکت آب کیرشو مثله ضربان قلبش تو وجودم حس می کردم . نفساشو نفس کشیدمو بوسیدمش . اومد کنارم تو وان دراز کشیدو دستمو گرفت کف دستمو گذاشت تو دهنش و میک می زد . تو حال خودش نبود . خیلی تعجب کرده بودم اولین باری بود که اول خودش ارضا شد و به من اهمیت نداد . حسابی با کف همدیگه رو شستیم و من پاشدم آب کیرش که تو کسم ریخته بود از وسط پام سرازیر شد و رفت تو وان . اونم دراز کشیده بود سر کیرش بیرون آب بود انگار که داره سرک می کشه . با نوک انگشتای پام زدم رو سرش . که دادش بلند شد نکن . گفتم خیلی بی معرفت شده . فهمید منظورم چیه . با چشمای خمارش داشت نگام می کرد . از وان رفتم بیرون و لیف و صابون و برداشتم و خودمو کاملاً شستم اونم داشت نگام می کرد هر بار مه خم می شدم پاهامو تا ساق لیف بکشم کسم از پشت رو به اون بود داد می زد قربون کس خوشگلت برم من .
موهامو شامپو زدم و شستم و رفتم زیر دوش . حس می کردم غرورم زخمی شده . نفسمو حبس کردم و سرمو گرفتم زیر اب نمی دونم چقدر طول کشید اما کیرشو پشت کونم حس کردم . پشتمو تکیه زدم به سینه اش . گفت خیلی حشری شدی ؟ گفتم اوهوم . گفت قربونت برم . دستشو گذاشت رو سینه امو مالید . می خوام دیونه ات کنم . اینقدر زود قهر نکن بزار خوب بمالمت . منم خودمو شل کردم و اون به حرفاش ادامه داد مگه می شه تورو فراموش کنم خانومی یه چیز بگم باور می کنی ؟ صداش تو صدای آب گم می شد . گفتم چیه ؟ گفت تا حالا کُسی به تنگی داغی و نازی تو نکردم و نتونستم خودمو تو آب بگیرم تا تورم بیارم رو فرم . گفتم آره باور می کنم اینقدر کس کردی .
انگار از دستم عصبانی شده باشه شدت مالیدن سینه امو بیشتر کرد و دردم اومد و جیغ زدم .
گفت جونم . یه کم دیگه خودمو براش لوس کردم و برگشتم تا اونم بشویم چون فرید عادت نداره لیف بکشه فقط شامپو ریختم تو دستمو مالیدم به بدنش کیر شق شده اشو با شامپو می مالیدم و تموم بدنشو شستم . بعدش نوبت به موهاش رسید دستم به سرش نمی رسید واسه همین باید رو پنجه بلند می شدم . با اینکارم سینه هام می خورد به سینه لیز و کف آلودش و بیشتر حشری می شدم . کف از دور گردنش می ریخت رو سینه های من . وااااااااااااااااااااااااااااااای دستمو می کشیدم پشت سرش مثله یه مادر که بچه اشو حموم می بره . چه لذتی داشت .
بعدش با دوش آب رو گرفتم رو بدنش و آب کشیدم وقتی هردومون کاملاً تیز شدیم و کیر اونم حسابی شق شد رفتیم بیرون حوله فریدو پیچیدم دور خودم و اونم ربدوشامبر خودشو تنش کرد و تا تو اتاق خواب بغلش بود و انداختم رو تخت بعد آروم شروع کرد به خشک کردن با حوله یه جور خاصی خشک می کرد هم نوازش می کرد هم می مالوند دوباره حشرم رفت بالا .
کسم رو که خیس خیس بود یه کم دست مالی کرد وکیرشو گذاشت توم . ساعت 7.30 بود وباید می رفت عجله داشتیم و تند تند کمر می زد . خیلی زودتر از اونچه فکرشو می کردم شاید تو 10 دقیقه ارضا شدیم دوباره با هم .
دیگه نفهمیدم بقیه اش چی شد . فقط اینو فهمیدم که خالی شدم از حسش . دیدم لباساشو پوشید و موهاشو سشوار نکشیده شانه زدو و دوید بیرون . تو همون حالت با حوله ای زیرم و لخت لخت خوابم برد .

با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم . نمی دونستم کجاست . گیج شده بودم از جام بلند شدم همه جام درد می کرد موهام هنوز خیس بود . صدای زنگ قطع شد و بعد از 1 دقیقه بازم شروع کرد به سروصدا کردن پاشدم از کیفم شروع کردم به گشتن فهمیدم تو آشپزخونه است دویدم سمت گوشیم .
جانم ؟
خانومی بیدارت کردم ؟
سلام .
سلام خوبی؟
نه تموم بدنم درد می کنه کجایی فرید . بیاخونه لازمت دارم .
صداش نگران شد : چی شده دلنارم ؟
چیز مهمی نیست . چون لخت بودم و خیس سردم شده . دلم برات تنگ شده .
نمی تونم مرخصی بگیرم کارا خیلی زیاده بخصوص که تو نیستی اما سعی می کنم زودتر بیام
باشه عزیزم
بوس بده
بووووووووووووووووووووووووس
آی قربون اون لبای قشنگت

ارتباط که قطع شد ساعت گوشیمو نگاه کردم 10 صبح نشون می داد . ای خدا الان من چیکار کنم تا ساعت 1 بیاد .
خودمو نگاه کردم خنده ام گرفت . لخت مادر زاد تو آشپزخونه تکیه زده بودم به میز ناهارخوری . یاد مادر شوهرم افتادم اگه بفهمه این جوری تو آشپزخونه اش ایستادم پوست سرمو می کنه . باخنده رفتم تو اتاق و از لباسام یه بلوز و شلوار انتخاب کردم تا بلکه گرمم بشه و یه کم حالم سرجاش بیاد . بقیه لباسامو با لباس چرک های فرید گذاشتم تو لباسشویی و مشغول خشک کردن موهام شدم . بد حالت گرفته بود . اتاق رو مرتب کردم و جارو برقی کشیدم و خلاصه کدبانویی هامو به خرج گذاشتم . گوشیمو برداشتمو شماره فرید رو گرفتم و بهش گفتم که از بیرون پیتزا بگیره ناهار چیزی تو خونه نداریم .
رفتم پای ماهواره و چندتا کانال پایین و بالا کردم تا فرید برگشت . دروکه باز کرد از تو حیاط دادش بلند شد دلنار جون . زن خودم ؟ دویدم درو براش باز کردم داشت از پله ها می اومد بالا پریدم تو بغلشو یه لب اساسی ازهم گرفتیم . نایلون پیتزا رو از دستش گرفتم و با اون یکی دستم دستشو گرفتم کشیدم دنبال خودم . سرووضعم خیلی نامرتب بود و خودم خجالت می کشیدم . فرید با یه عشق خاصی داشت نگام می کرد و محبت تو چشاش وجودمو گرم می کرد . گفت بیا تو بغلم بشین . رفتم رو زانوهاش نشستم و دستمو حلقه کردم دور گردنش . لباسمو زد بالا سوتین که تنم نبود سینه ام نوک زده بود . یه قاچ از پیتزا رو برداشت و کشید رو سینه ام . گرمای پیتزا یه حس خوبی بهم داد . تو چشام نگاه می کرد و می کشید رو سینه ام . گفتم دیونه شدی ؟ گفت اره دیونه ام دیونه این سینه های تو که همیشه نوکش سیخه . گفتم تو رو که می بینم سیخ می شه .
پیتزا رو گذاشت رو میز و سینه امو گرفت تو دهنش . منم شروع کردم به نوازش موهای سرش . و با دستم اون یکی سینه امو می مالیدم . دستمو زد کنار و خودش مالیدن رو به عهده گرفت . کسم رو پاهای داغش بود و خیس کرده بودم . سینه امو از تو دهنش در آوردو گفت به به تا حالا سینه پیتزا نخورده بودم . قاچ پیتزا رو گرفت جلو دهنم یه گاز ازش گرفتم و بقیه اشو خودش خورد . هردومون صبحونه نخورده بودیم و گرسنه بودیم همه اشو خوردیم .
همزمان با ناهار خوردن و سینه مالوندن من یه حالی هم کردیم . خواستم میز رو جمع کنم که دستمو کشید و گفت بزار برای بعد خیلی خسته بیا بریم بخوابیم . گفتم تو برو منم الان میام . وقتی رفتم تو اتاق طاق باز خوابیده بود و ساعد دستشو گذاشته بود رو چشاش . باهاشو جمع کرده بود کیرش خواب خواب بود . رفتم کنارش . دستمو کشیدم رو کیرش و گونه اشو بوسیدم . خوابش برده بود . دستشو از رو چشاش برداشت و با چشای نیمه باز و مست خواب نگام کرد .
لباشو بوسیدم و چرخید طرفم تا جا برای منم بازشه . دستمو گذاشتم رو بازوشو با اون یکی دستم سینه اشو می مالیدم . تا خوابش برد و منم خوابیدم .
فرید خیلی خوابش سبکه . شوهر خواهرم صداش کرده بود و بیدار شده بود وقتی از بلند شد و از رو من رد شد تا از تخت بره پایین بیدار شدم گفتم کجا داری می ری ؟ هنوز که زوده . گفت داداشم صدام زده ببینم چی کارم داره . رفت پشت پنجره و باهم حرف زدن . منم دمرو خوابیده بودم رو تخت وقتی فرید از پشت پنجره اومد کنار . اومد کنارمو رو تخت نشستو یه دستشو گذاشت رو پشتم . خیلی خوشم اومد و بهش گفتم که برام بماله . اونم خوشش اومده بود تا رفتنش 1 ساعت وقت داشتیم . اومد رو کونم نشست کیرشو تنظیم کرد بین کونم و دستاشو گذاشت رو پشتم و ماساژ می داد . محکم و گرم . یه کم که از رو لباس مالید . بلوزم رو زد بالا از گردنم در آورد . دستشو دایره ای می کشید رو پشتم خیلی نرم و اروم پوستمو لمس می کرد . شونه هامو می مالید و وقتی می رسید به پهلوم دستشو می زد به سینه هام که از زیر بغلم پریده بودن بیرون . بعد خم شد روم شروع کرد به بوسیدن پشتم از پشت گردنم می رفت تا نزدیک کمرم . دستاشم گذاشت بود زیر سینه هام . خیلی خوب این کارو می کرد و آب کسم سرازیر شده بود و همه تنم داغ شده بود با صدایی که خفه شده بود گفتم فرید جون ادامه بده . دوستت دارم . کیرش کم کم داشت وسط کونم راست می شد . شرت شلوارمو تا زانوم کشید پایین و منم چشامو بستم می دونستم می خواد منو بکنه با اون کیر بزرگ و کلفتش . شرت و شلوار خودشو که درآورد گرمای تنشو بیشتر حس کردم . یه کم پاهام رو از هم باز کرد و کیرش رو گذاشت دم کسم با سر کیرش یه کم کشید وسط لبای کسم و با آب کس خیسش می کرد . گفتم فرید زود باش دیرت می شه ها . گفت صبرکن خودت که بهم لب ندادی دارم با کیرم از لب کست لب می گیرم .
اینو با خنده گفت و منم همراش خندیدم که یهو سرکیرش رفت تو کسم و خنده ام به جیغ تبدیل شد . با پاهاش پامو بست و خوابید روم کامل . سرشو گذاشت رو سرم طوری که گونه اش رو گونه ام بود . خیلی درد داشتم اما شهوتم بیشتر بود گفتم فرید تکون نخور . گفت می دونم درد داری اما اینجوری واسه من خیلی حال می ده .
گفتم همه تنم برات همه چیزم فدات . اروم شروع کرد به کمر زدن . چون تو این حالت کسم تنگ تر شده بود و دستشو گذاشته بود زیر سینه ام خیلی زودتر از همیشه ارضا شد . نفساش تند وتندتر می شد و داغی ابش ریخت تو کسم . منم همراش آه آه می کردم . دیگه کمر نزد و کیرشو تو کسم نگه داشت . و بی حرکت خوابید روم . گفت خانومی باید برم .
گفتم دلم می خواد روم بخوابی . یه کم دیگه خوابید روم و چون رئیس شرکت برادرشه . دیر رفتن و اومدنش مهم نبود . یه کم دیرتر از همیشه رفت و منو لخت تو خونه اش تنها گذاشت .

وقتی که دختر بودم همیشه نظرم رو این بود که سکس پایه اصلی زندگی مشترکه و آدم باید خیلی مواظب رابطه جنسی اش با شوهرش باشه . اگه زنی مواظب زناشویی نباشه حتماً شوهرش زندگیش از دستش می ره یعنی کلاً مردا زنارو واسه سکس میخوان و اگه از سکس زنشون از ظاهر زنشون راضی نباشن متوجه زنای دیگه هم می شن . اینو از زندگی مادرو خاله و عمه و… تجربه کردم که اونا زنای قدیم بودن و از این چیزا سر در نمی اوردن . واسه همین هم مطالعه ام رو رو علایق مردا و سکس و رابطه جنسی بالا بردم . تا هم تو زندگیم موفق بشم و هم بتونیم خودمم یه لذتی ببرم .
بعد از رفتن فرید مونده بودم تو خونه چیکار کنم . منی که همیشه شرکت بودم و اگرم نبودم کلاسی جایی بودم الان تو خونه موندن برام سخت بود .اما باید عادت می کردم . با فرید تصمیم گرفته بودیم بعد از عروسی مون یا کارم رو ول کنم یا نیم وقت برم سر کار . چون رئیس شرکت شوهر گلنار خواهرم بود مخالفتی با این موضوع نداشت .
تصمیم گرفتم یه شب عاشقانه برای هردوتامون بسازم . جون تا یکی دو روز دیگه مادر فرید از شهرستان برمی گشت و من باید می رفتم خونه بابام . و تا عروسی و یا موقعیتی دیگه مثله الان صبر می کردم . رفتم حموم و سریع یه دوشی گرفتم . رختایی رو که لباسشویی شسته بود رفتم رو طناب حیات پهن کردم و یه سری به گلنار زدم و ازش خواهش کردم بیاد موهامو سشوار بکشه و یه مدل قشنگ بهش بزنه . گلنار دانشجو بود و درساشو بهانه می کرد که با اصرار من راضی شد بیاد بالا .
رفتم جلو آینه نشستم و گلنار نزدیک 1 ساعتی مشغول موهام شد . اول با سشوار خشکشون کرد و بعد با اتو موهامو صاف کرد و از جلو کجش کرد و و کنار صورتم با یه پاپیون قرمز بست . ازش تشکر کردمو و بهش گفتم که می خوام یه شام عالی بپزم و باید هرچی که خواستم بهم بده می خواستم جوجه درست کنم و مرغ نداریم . که گفت صبر کن برات بیارم .
مرغ رو تیکه تیکه کردم و کشیدم به سیخ چوبی و گذاشتم تو روغن زیتون تا یک ساعتی بخوابه .
بعدش به سیخ چوبی کشیدم و آماده کردم . میز رو هم با سلیقه چیدم . دوتا شمع قرمز از تو اتاق فرید آوردم که شکل قلب داشت و خودم براش خریده بودم . گذاشتم رو میز . تو تا شراب خوری پایه بلند و قاشق و چنگال و خلاصه هرچیزی که می شه یه شب رمانیتک رو بسازه اوردم رو میز. تموم این چیزارو از تو کتاب چراغ دل شوهرت را روشن کن یاد گرفته بودم و توصیه می کنم شماهم بخونین .
هوا کم کم داشت تاریک می شد و چون پاییزه زود شب شد . به موبایل فرید اس ام اس زدم و گفتم فکر کن یه پری تو خونته و وقتی تو برگردی آماده یه سکس داغ و عاشقانه است .
جواب داد : خب؟ نوشتم من همون پری ام که ازت یه کیر داغ و کلفت می خواد . زود برگرد .
نزدیک خونه ام الان می آم . گفتم چی دوس داری بپوشم ؟ گفت یه لباس تو کمدم گذاشتم برات اونو بپوش .
تعجب کردم که چطور تا حالا بهم نگفته . رفتم تو کمدش و همه لباساشو ریختم بهم . دستم می لرزید چون گفته بود که نزدیکه باید تا رسیدنش خونه و خودمو اماده می کردم .
یه نایلکس پیدا کردم و درش آوردم وقتی بازش کردم یه لباس خواب توری بنفش کم رنگ که جلو سینه هاش سوتین داشت و رو شونه هاش بندی بود . دیوونه کننده بود . لباسامو در آوردم و فوری تنم کردم . اتاق رو مرتب کردم و رفتم چراغارو خاموش کردم وضبط صوت رو که یه آهنگ لایت ملایم روش بود روشن کردم . ادکلن هم زدم و آباژور تو اتاق خواب رو هم که نور قرمز داشت روشن کردم . آرایشم هم که کامل بود یه کم دیگه پن کیک زدم و تو اتاق خواب رو تخت نشستم . صدای در رو شنیدم تپش قلبم زیاد شد . صدای پای فرید وبعدش داد هوارش که می گفت کسی خونه نیست ؟
در رو باز کرد و یه سوت کشید . دلنار ؟ دلنارم؟
تو خونه رو گشت و اومد پشت در اتاق خواب . گفت اینجایی ؟ گفتم آره .
دروباز کرد و اومد تو نفس نفس می زد در رو بست و تکیه زد به در . همینجوری داشت نگام می کرد . زیر نور کم هم می شد تشخیص داد که کیرش باد کرده . بلند شدم و رفتم سمتش . سرتاپامو نگاه می کرد . زبون هردومون قفل شده بود و نای سلام کردن هم نداشتم . وقتی نزدیکش رسیدم . دستامو تکیه زدم به سینه اشو سرمو گرفتم پایین . بدنم هم که از بدنش فاصله داشت . دست انداخت دور کمرم و شکمم رو فشار داد رو کیرش . دستمو رو نوازش کنان از رو سینه اش که همیشه عاشق برآمدگی خاصش بودم بردم تا کنار گوشش و شروع کردم به نوازش گوش و پشت گردنش سرشو خم کرده بود روم و تو چشاش نگاه می کردم . گفت چی کار کردی چه قدر محشر شدی؟
گفتم توهم مثه همیشه خوش تیپ و خواستنی هستی . تیشرت قهوه ایش که خیلی بهش می اومد رو بازوهای گرمش دست کشیدم و لبامو گذاشتم رو لبش و ازش لب گرفتم اون هیچ حرکتی نمی کرد . صدای قلبش رو می شنیدم که با صدای قلب خودم هماهنگ شده بود . زانوهاش شل شد بود و نشست رو زمین . پاهاشو باز کرد و من نشستم رو کیرش لباش هنوز تو دهنم بود و با تمام وجود می مکیدم براش . گرمی لباش و سبیلش که تازه سرش در اومده بود بیشتر حشریم می کرد . نفساش می خورد رو لبم . تا لبمو ازش جدا کردم یه آه بلند کشید و سرمو محکم گرفت و لبمو گرفت بین لباش . من به خوبی اون لب نمی گرفتم . یه دست دیگه اشو گذاشت زیر کونم و که شرت پام نبود شروع کرد به مالوندن .
دوباره و چندباره لبمو رها کرد و سرشو تکیه زد به دیوار و دستش از نوازش باز موند . چشماشو بستو منم سرم رو گذاشتم رو شونه اش . دستمو گرفت تو دستشو گذاشت رو لباش و بوسید . کسم که خیس کرده بود . آبش ریخت رو شلوارش .
دستمو از رو لباش کشیدم پایین و از تو یقه تی شرتش بردم تو و سینه اشو نوازش می کردم . گفت کیر می خواستی خانومی ؟
گفتم اره خودتو ارضا می کنی و می زاری می ری منو تو حشر جا می زاری ؟
گفت دیگه داغونم نکن قول می دم امشب تا صبح بکنمت . فردا که جمعه استو خونه ام الان پاشو خوب نگات کنم ببینم سلیقه ام خوبه به اندامت می آد .
از رو پاهاش بلند شدم و چراغ رو روشن کردم . نور لامپ چشامونو اذیت می کرد . یه چرخی زدم و کونم افتاد بیرون . پایین لباس تا زیر کونم می اومد و رفتم پشت به فرید دستمو گذاشتم رو تخت و پاهامو جفت بستم و کونم رو به فرید گرفتم و براش تکون می دادم . پاشد اومد سراغم و کیرشو از رو شلوار چسبوند به کونم . گفت اینقدر دیونه ام نکن . می خوای بکنمت ؟
شرت و شلوارشو کشید پایین و سر کیرش رو گذاشت دم کسم . داشتم از شهوت می مردم . نمی تونستم دیگه صبرکنم تا خودش کیرشو بزاره تو کسم و بکنه . از وسط پام دستمو بردم و تخماشو گرفتم و شروع کردم به مالیدن . و کمرمو دادم عقب و کیرش تا ته رفت تو کسم . نفسم ودادم بیرون و با انگشتم شرو کردم به مالوندن چوچوله ام .
فرید هم تند تند کمر می زد . خم شد رو کنار گردنم رو گرفت تو دهنشو دستمو از رو چوچوله ام زد کنار و گفت ماله خودمه تو دست نزن و خودش شروع کرد به مالیدن . آه آه هردوتامون فضای اتاق رو پر کرده بود . داشتم لذت می بردم و خیال ارضا شدن نداشتم که فرید از روم بلند شد و منم با خودش راست کرد . و بندای لباسمو از رو شونه ام کشید پایین و لباسم افتاد پایین رو کمرم .
کیرش کاملاً رفته بود تو کسم و داشتم چوچوله ام رو به طرز دیوونه واری می لرزوند . اون یکی دستشم گذاشته بود رو سینه ام و نوک سینه امو می کشید . و فشار می داد . درد و شهوت تموم وجودمو گرفته بود . نمی دونستم از درد جیغ بزنم یا از شهوت . سرم و تکیه دادم به شونه اشو موهام رو شونه اش پخش شد . احساس می کردم کیرش تو کسم بزرگ و بزرگ تر می شه و حرکت دستش ر چوچوله ام سریع تر می شد . واسه یه لحظه نفسش قطع شد و وجود منم به لرزه در اومد و آبش رو تو کسم حس کردم . صدای ناله هاش با حرکت کیرش کمتر می شد و منم دستمو گذاشته بودم رو پشت گردنش .
تو همین حالتی که از پشت تو بغلش بودم افتادیم رو تخت . نفسای گرمش پشت گردنم بود و شروع کرد به بوسیدن گوشم .
کیرش هنوز تو کسم بود و بهش فشار اومده بود . هنوز داغ و کلفت بود و شل نشده بود .
گفتم فرید خیال نداری از روم پاشی؟ بریم شام بخوریم .

یه چرخه کوچیکی طوری که نیفته رو زمین زد و جا برام باز کرد که بلند شم . طاق باز افتاده بود روتخت و نای حرکت نداشت . گفتم پاشو دیگه . گفت نمی شه شام نخوریم من حسش روندارم . گفتم مگه گرسنه ات نیست . گفت چرا ؟
گفتم نخیر یه ساعت میز چیدم حالا می گی نخوریم . پاشو تازه امشب برنامه مشروب داریم.
تا نیم تنه بلند شد و در حالی که آرنجش رو به زمین تکیه زده بود گفت جون من ؟ تو چه طور حاضر شدی با من مشروب بخوری؟
گفتم عشقه دیگه هر کاری می کنه . راستش من خودم تا حالا مشروب نخورده بودم و با خوردن فرید مخالف نبودم . اما دلم می خواست یه بار سکس با مشروب رو امتحان کنم .
دستشو گرفتم کشیدم که از رو تخت بلند شدو از پشت بلندم کرد تو هوا گرفت و تا رسیدن به میز طبق معمول من جیغ زدم از ترس .
گفتم مگه آزار داری ؟ گفت آره می خواستم یه شکی بهت وارد کنم تا لذت ارضا شدن از سرت خارج بشه امشب بتونی دوباره یا شاید چندبار ارضا بشی . گفتم اره عزیزم کمری که تو داری تا صبح می تونه کس سیری ناپذیر منو ارضا کنه .
راستی یادتون نره تا می تونین از کیر و توانایی جنسی مردتون تعریف کنین . البته فرید من واقعاً تعریفی . با اون هیکل و قد مناسبش حتی خودم شاهد بودم چندتا دختر و زن بهش پیشنهاد می دادن .
یه صندلی کشید عقب نشست روش و منم نشوند رو پاهاش مثه یه بپه تو بغلش بودم . بندای لباسم رو گرفت با اون دستشم که از پشتم دورم می زد . دستم و گرفت و گذاشت تو بند و از رو بازوم کشید بالا تا رو شونه ام . اون بند بازوی دیگه ام رو هم به همین ترتیب . الان دیگه لباسم مثله اولش درست تو تنم بود . آشپزخونه تاریک بود وباید پا می شدم شمعا رو روشن می کردم همین که خواستم جابجا شم مانع شد وگفت کجا ؟ گفتم شمعا رو روشن می کنم . مثه پرنده رهام کرد و رفتم فندک آشپزخونه رو آوردم و شمعارو روشن کردم . فضا کمی روشن تر شد و بازم نشستم رو پاش . دستامو دور گردنش حلقه کردم و سرشو چسبوندم به سینه ام . اونم دستشو رو پشتم می کشید و گرمای دستش یه حسی خوبی بهم می داد . چشاشم تو نور کم مثه اون شبی که هیچ قید وبندی بینمون نبود و سکس داشتیم حشری کننده بود . انگار می دونست چه جوری نگام کنه تا میلم رو به با او نبودن بیشتر کنه . بعد از اینکه نوازشمون تموم شد . با صدای اروم گفت برو شامتو آماده کن . صدای مردونه اش وقتی پچ پچ می کرد قلبمو می لرزوند و همیشه ارزوی شنیدنشو دارم و داشتم .
سیخ ها رو گذاشتم تو مایکروفر تا گرم شه و شام تو 10 دقیقه اماده شد . خودشم پاشد یکی از ویسکی ها خوبش رو که حتی من مارکش رو نمی دونم آورد پیک هارو پر کرد و برای م که بار اولم بود خوردنش کمی سخت بود می ترسیدم بهش لب بزنم پیک رو تا لبم می بردم و می آرودم پایین . فریدم قاه قاه می خندید . اون چندتا پیک خورده بود و من هنوز لب نزده بودم . پیک منو گرفت و سر کشید . اما قورت نداد چونه امو که هنوز تو بغلش بودم گرفت و لبش رو چسبوند به لبم و همه شو خالی کرد تو دهنم . منم چشامو بستم و قورتش دادم گلوم سوخت وبا پایین رفتنش جاش سوزش داشت . یه آییییییییییی از سر تلخی گفتم و فرید یه تیکه جوجه داد دستم تا بخورم . بوی مشروب همه جا رو پر کرده بود و اهنگ لایت تو ضبط صوت همین جوری داشت می خوند صداش تو گوشم بلند و بلندتر می شد . به همین ترتیب تونستم 2 تا پیک دیگه بخورم . که فرید گفت برای بار اولم خوبه . سرم داشت گیج می خورد . سرم رو تکیه زدم به سر فرید و پیشونیشو بوسیدم نفهمیدم اون چندتا دیگه خورد اما من کاملاً داغ شده بودم و تو حال خودم نبودم . فرید گفت حالا مسابقه بدیم ببینیم کی می تونه رو پاش وایسه ببینم من بیشتر مستم یا تو .
از رو پاهاش بلند شدم و اونم پشت سرم از جاش بلند شد . الان که اینو می نویسم خودم دارم می خندم و فرید هم داره نگام می کنه و می خنده . واقعاً خنده دار بود چون هر دو باهم افتادیم رو زمین . تا خواستم برگردم و بهش بگم که من بردم افتادم رو زمین و فرید هم پخش شد رو من . و شروع کرد به لب گرفتن لباش داغ بود نفساش بوی ویسکی می داد .
دستمو بردم و لبه پایین تی شرتش رو گرفتم و کشیدم بالا و لبامون برای چند لحظه از هم جدا شد تا تی شرتو از گردنش در بیارم و دوباره افتاد روم و به جون لبام . صدای نفسای بلندمون تو فضای موسیقی و تاریک گم شده بود و شهوت منو بیشتر می کرد . یادم نیست چه حسی دشاتم فقط اینو یادمه که می گن مستی و راستی و فرید رو برگردوندم و کیرشو با تمام اشتها گذاشتم تو دهنم . وای چقدر داغ و کلفت بود . یه عق محکم زدم و دوباره گذاشتم تو دهنم فرید دستاشو گذاشته بود زیر سرش و چشاشو بسته بود . با همه وجودم می مکیدم و از تو دهنم بهش زبون می زدم . زبونم رو از وسط تخماش تا سر کیرش می کشیدم و سرشو می بوسیدم . یه گاز کوچولو از سرش گرفتم و داد فرید بلند شد و گفت نکن ناقلا . و نیم خیز شد و منو کشید رو خودش و لبمو بوسید وقربون زبونم رفت هردوتامون تو حال خودمون نبودیم و نفس نفس می زدیم .
یه کم همدیگه رو نگاه کردیم و بعدش مثه دیوونه ها زدیم زیر خنده . الان که فکر می کنم اصلاً نمی دونم به چی م یخندیدک . فقط سرخوش بودیم و مست .
از رو فرید پاشدم تکیه زدم به کابینت و فرید اومد روبه روم و دستشو برد لای پام و پاهامو از هم باز کرد و کس خیسم رو می مالید و ازم لب می گرفت دست دیگه اشم تکیه زده بود به کابینت کنار من . بعد از کمی مالوندن کسم دستاشو گذاشت زیر کونم و بلندم کرد گذاشتم رو کابینت . آااااااااااااااااااااااااااخ . – چی شد گلم ؟ – سرده . – چی ؟ – کابینت .
حرفامونو کش دار ادا می کردیم حتی زبونم به سختی می چرخید . گرمای تو کسم و سرمای زیر کونم یه حس خوبی داشت و بهتر از همه بودن فرید و گرمای تنش کنارم بود . برگشت بطری رو از رو میز برداشت و چند قطره مشروب ریخت رو سینه ام و سینه امو گذاشت تو دهنشو با ولع تمام شروع کرد به مکیدن . اینقد محکم میک می زد که حس م یکردم الان جونم از نوک سینه ام در می آد . سینه هام حسابی نوک زده بود و دیگه آه وناله ام به جیغ تبدیل شده بود .
همزمان که سینه ام رو تو دهنش گرفت بود دستشم کرده بود تو کسم . و کیرشو کنار زانوم حس می کردم . مثه فنر تکون تکون می خورد . دستامو تکیه زدم به سنگ روی کابینت و سرمو گرفتم عقبو پاهامو بیشتر باز کردم . فرید دست از خوردن سینه ام کشید و بطری ویسکی رو گرفت و ریخت رو کسم و رفت پایین و همه اشو از تو کسم خورد و به جیغ و ناله های منم اعتنا نمی کرد . دیگه تو حال خودم نبودم که یه چیز سردی رو تو وجودم حس کردم . آااااااااااااااااااه فرید داری چیکار می کنی . با چشای مست و حشری کننده اش از پایین داشت نگام می کرد . گفت جونم می خوام کستو ویسکی بدم . بطری رو تا گردن کرده بود تو کسم با این کارش چون سر بطری قطره چکان داشت مقدار خیلی کمی ویسکی تو کسم ریخت و بعداً بهم گفت که می خواسته کسم رو بی حس کنه تا دیرتر ارضا بشم .
یه شوکی بهم وارد شده بود و ازش خواستم که درش بیاره می ترسیدم که دردو مرضی بگیرم و فرواً درش آورد . و ویسکی رو که از تو کسم سرازیر شده بود بیرون خورد و اومد بالا وسط پام ایستاد وکیرشو گذاشت بود وسط کسم . دست انداخت دور کمرم و من کشید سمت خودش طوری که کسم بیرون از کابینت مونده بود . کیرشو آروم اروم داد تو کسم . و با یه ملایمت خاصی تو چشام نگاه می کرد و کمر می زد . گفتم فرید سریعتر . گفت صبر کن تا صبح کلی وقت داریم . صدای موسیقی هنوز ادامه داشت و به یه آهنگ دیگه رفته بود و خیلی ملایم و سکسی بود .
کم کم سرعتشو زیاد می کرد و موهای سرم که اومده بود توصورتم رو زد کنار و لبمو گرفت تو دهنش . منم پاهامو دور کونش حلقه کرده بودم . کابینت هم دیگه سرد نبود و بدتر از ما گرم کرده بود . اینبار یا مست بودم یا به دلیل ریختن ویسکی تو کسم بود که بی حس شده بود هیچ دردی حس نمی کرد و فقط لذت بود که تو وجودم موج می زد و می اومد و می رفت . سرعت تلمبه زدنای فرید دیوونه وار شده بود . لبمو از لبش جداکردم و سرمو گرفتم عقب و سینه هام اومد جلو فرید گرفت تو دهنش . و محکم تر از قبل می مکید . بوی شمع و ویسکی و بدن من وفرید تموم آشپزخونه رو گرفته بود و کمی بعد بوی منی هم بهش اضافه می شد . شوهرم داشت ارضا می شد که بهم گفت : خانومم خیلی مونده تا بیای ؟ گفتم آره هیچ خبری نیست هنوز فقط بکن . فرید بغلم کرد و رفتیم تو اتاق خواب خودش طاق باز خوابید و منو نشوند رو کیرش که حسابی باد کرده بود . وقتی بغلم کرد تا تو اتاق کیرشو از تو کسم در نیاوردو من حریصانه خودمو چسبونده بودم به سینه اش . گفت رو کیرم بالا پایین کن تا هر وقتی که دلت خواست ارضا شدی . بلد نبودم دستامو تکیه زدم کنار فرید و موهام ریخت اطراف سرم و دور صورت اون . زانوهام رو هم چسبوندم به پهلوش و خودش شروع کرد به کمر زدن .
گفتم فرید دارم می ام و گفت بزار بیاد خانومم منم دارم می آم . و بعد از کمی تلمبه زدن هردوتامون ارضا شدیم و با هر آه گفتن همو می بوسیدیم و می گفتیم جون . آب کیر شوهرم تو کسم خالی شدو از کنار کیرش سرازیر شد و اومد رو تخماش . چقدر داغ و گرم بود . دیگه نمی تونستم چشام وباز کنم و افتادم روشو گوشم رو چسبوندم به گوشش . موهامو نوازش می کرد و تو گوشم می گفت از اون حرفای همیشگی و با اون صدای قشنگ و بم و مردونه اش همین صدای که عاشقم کرد .
بعد از کمی که حالمون سرجاش اومد رفتیم حموم و تو حموم هم یه کم دیگه شیطنت کردیم و وقتی اومدیم بیرون خونه رو مرتب کردیم و پنجره ها رو باز کردیم تا هوای تو خونه عوض شه .
بعدش رفتیم تو تخت و در حالی که همو نوازش می کردیم و می بوسیدیم در مورد سکس داغمون و جزئیاتش حرف زدیم . فرید بر خلاف هم مردای دیگه وقتی مست می کنه پر حرف می شه . اون شب اینقدر تو گوشم خوند که خوابم برد .